جدول جو
جدول جو

معنی روده کرده - جستجوی لغت در جدول جو

روده کرده
(اُ دَ / دِ)
اورودکرده. سمیطنموده. (ناظم الاطباء). رجوع به روده و روده کردن و سمیط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پوده کردن
تصویر پوده کردن
تخمه کردن، فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم می شود
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تَ کَ دَ)
اورود کردن بره و مرغ و جز آن و سمیط نمودن. (ناظم الاطباء). کندن و پاک کردن موی گوسفند و مرغ پس از کشتن. مرغ یا گوسفند را پس از ذبح در آب گرم انداختن و موهای آنرا پاک کردن و کندن. آورید کردن: مرغان گردانیدن گرفتند و خایه و کواژه و آنچه لازم روزمهرگان است ملوک را از سوخته و برگان روده میکردند. (تاریخ بیهقی چ دکتر فیاض و دکتر غنی ص 502). رجوع به سمیط و روده و آورید کردن شود، ریختن آب گرم به روی آرد جهت خمیر کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رودل کردن
تصویر رودل کردن
ثقل معده پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوده کردن
تصویر پوده کردن
ثقل کردن، رو دل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
درهم پیچیده و بصورت لوله درآمده (چنانکه فرش و کاغذ)، حب کرده: عبکه پست لوله کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
Mass
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
Grate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
râper
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massifier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
raspen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
masseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
memarut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
कद्दूकस करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
รวม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
mengumpulkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
masificar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
जमा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
להמונים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
切碎
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
grattugiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massificare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
ralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massificar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
聚集
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
trzeć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
masować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
терти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
масувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
reiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
massieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
тереть
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از توده کردن
تصویر توده کردن
собирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رنده کردن
تصویر رنده کردن
לגרר
دیکشنری فارسی به عبری